متن زیبا


نوشته های زیبا

دریاره همه چی

 

پولدار که باشی برف بهانه ای میشود برای لباس نو خریدن

با دوستان به اسکی رفتن، تفریح کردن و از زندگی لذت بردن…

اما خدا نکند فقیر باشی و برف ببارد

از بیکار شدن پدر کارگرت بگیر تا غم پاره بودن کفشهایت و چکه کردن سقف خانه ات

ﭼﺮﺍ ﺑﺎﻳﺪ پوﻝ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﺪ برف ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺏ؟

.

 

.

متن های زیبا برای وایبر سایت فتوکده : http://photokade.com

.

 سایت فتوکده : سایتی برای همه سلیقه ها

.

 


خالد حسینی تو رمان بادبادک باز مینویسه: در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدی ست!

ﻣﺮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻦ ﻧﺠﻮﺍ ﮐﺮﺩ :

” ﭘﺴﺮﻡ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑﻦ “

ﭘﺴﺮ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻭ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﺪﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺳﺖ ﮐﺞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ

ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ :

ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﮑﻦ

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ، ﻧﺎﺣﻖ ﻧﮕﻮ

ﺍﮔﺮ ﮔﻔﺘﯽ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ،ﺑﯽ ﺣﯿﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﮔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ

ﭘﺲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﺯﺩﯼ ﻧﮑن!


پیرمردی هر روز تو محله می دید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کند…

روزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوش…

پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟!…

پیرمرد لبش را گزید و گفت نه!

پسرک گفت پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم که کفش ندارم…

(دوست خدا بودن سخت نیست…)


باران

میراث خانوادگی ما بود
.
کوچک که بودم…

از سقف خانه ی ما میچکید

بزرگ که شدم.
.
.
.
از ” چشمانم “


مداد رنگیها مشغول بودندبه جزمداد سفید، هیچکس به اوکار نمیداد،همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده بودند،مدادسفیدتاصبح ماه کشید مهتاب کشید وانقدرستاره کشید که کوچک وکوچکترشد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی  پرنشد

به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم….


زندگی صحنه رنگین ریاست

همه مشتاق به آن می نگریم

عاقبت از پس تقدیر چوباد

روزی از لاشه آن میگذریم

زندگی خاطره ای بیش نبود

بهر ما جز غم وتشویش نبود

به کدام خاطره اش خوش باشیم

که کدام خاطره اش نیش نبود؟


گله ها را بگذار!

ناله ها را بس کن!

روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!

زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را !

فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود!

تا بجنبیم تمام است تمام!

مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت…؟

یا همین سال جدید!

باز کم مانده به عید!

این شتاب عمر است …

من و تو باورمان نیست که نیست!


اگر من بزرگ نمی شدم، پدربزرگ هنوز زنده بود، موهای مادرم سفید نمیشد،

مادربزرگ در ایوان خانه باز می خندید، تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود

غروب جمعه برایم دلگیر نبود،

چقدر گران تمام شد بزرگ شدن من…


دل بــســـپــار…

به آتشی که نمى سوزاند

” ابراهیم ” را

و دریایى که غرق نمی کند

” موسى ” را

نهنگی که نمیخورد

“یونس”را

کودکی که مادرش او را

به دست موجهاى ” نیل ” می سپارد

تا برسد به خانه ی تشنه به خونش

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند

سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد

آیا هنوز هم نیاموختی ؟!

که اگر همه ی عالم

قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند

و خدا نخواهد ،

” نمی توانند “

پس

به ” تدبیرش ” اعتماد کن

به ” حکمتش ” دل بسپار

به او ” توکل ” کن

و به سمت او ”قدمی بردار”…


وقتى ردپاى محبت خویش رادرقلب کسى باقى بگذارى بیشترازحاضرین،حاضر خواهى بود،حتى اگراز دیده غایب باشى..


وقتی “‘خـــــــــــــــــــــدا ”  بخواد

بزرگــــــــــی آدمـــــــــی رو اندازه بگیره !

مـتـــر رو به جای قـــــــدش ، دور “قلبـــــــــش”   میگــــــــــیره …


دعاهای قشنگ واسه همدیگه:

ﺩﻋﺎ کنیم هیچکس ﺩﻟﺶ ﻧﮕﯿﺮﻩ، ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﺧﻮﺏ ﺑﺬﺍﺭﻩ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺶ!

ﺩﻋﺎ کنیم ﻫﯿﭽﮑﺪﻭممون ﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﯿﺎﺩ، ﺍگرم اﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ!

ﺩﻋﺎ کنیم هیچکس ﺩﻟﺶ ﭘﺮ ﻧﺸﻪ، ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﭘﺮ ﺷﺪ ﭘﺮ ﺑﺸﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ، ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ!

ﺩﻋﺎ کنیم هیچکس ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﺸﻪ، ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﺷﺪ ﺧﺪﺍ ﺯﻭﺩ ﯾﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ!

ﺩﻋﺎ کنیم ﻫﺮ ﮐﯽ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﻪ!

ﺩﻋﺎ کنیم حکمت خدا با آرزوهامون یکی باشه


گفتم : در دلم امید نیست ؟

گفت : هرگز از رحمتم نا امید نباش (زمر ۵۳ )

گفتم : احساس تنهایی میکنم ؟

گفت : از رگ گردن به تو نزدیک ترم (قاف ۱۶ )

گفتم : انگار مرا از یاد برده ای ؟

گفت : مرا یاد کن (بقره ۱۵۲ )

گفتم : در دلم شادی نیست ؟

گفت : باید به فضل رحمتم شادمان گردی (یونس ۵۸ )

گفتم : تا کی باید صبر کنم ؟

گفت : همانا یاریم نزدیک است (بقره ۲۱۴ )

و … چه کسی از او راستگو تر …


من و خدا سوار یک دوچرخه شدیم. من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب

فرمان دست من بود و سر دوراهی ها دلهره مرا می گرفت. تا این که جایمان را عوض کردیم

حالا آرام شدم و هر وقت از او می پرسم که کجا می رویم؟ برمیگردد و با لبخند می گوید:

” تو فقط رکاب بزن “


لبخندبزن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید..

خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند…!

لبخند بزن: وقتی داری سرکارت میروی..

خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند.

لبخندبزن: چون تو صحیح و سالم هستی..

خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند.

لبخندبزن: چون “تو”خودت هستی..

وخیلی ها آرزو دارند که چون”تو”باشند. لبخندبزن

وهمیشه لبخند بر لبانت داشته باش و خدا راشاکرباش وقناعت پیشه کن

و بر تقدیر و مقدرات راضی و تسلیم باش

و همیشه فرهنگ لبخند را درمحیط زندگی خودت منتشرکن.

ارسال فقط برای رفقای بیست !

 

 


خدایا سرده این پایین

از اون بالا تماشا کن…

اگه میشه فقط گاهی

خودت قلب منو”ها”کن

خدایا سرده این پایین

ببین دستامو می لرزه

دیگه حتی همه دنیا

به این دوری نمی ارزه

تو اون بالا من این پایین

دوتایی مون چرا تنها ؟

اگه لیلا دلش گیره

بگو مجنون چرا تنها؟!!

بگو گاهی که دلتنگم

ازاون بالا تو می بینی

بگو گاهی که غمگینم

تو هم دلتنگ و غمگینی

خدایا…من دلم قرصه!!

کسی غیر از تو با من نیست

خیالت از زمین راحت

که حتی روز،،،روشن نیست

کسی اینجا حواسش نیست

که دنیا زیر چشماته

یه عمره یادمون رفته

زمین دار مکافاته!!!

فراموشم میشه گاهی

که این پایین چه ها کردم

که روزی باید از اینجا

بازم پیش تو برگردم

خدایا…وقت برگشتن

یه کم با من مدارا کن

شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم جاکن


پیوند بزنید به اعضای ناقص بشریت

فقط مرا که تبعیدی دستان خویشم در این دفتر تنهایی رها کنید

در بند نهاد و گزاره های بی افعال نترسید

دست های من گرچه نظاره گر جهان شماست اما پاک اند

تنها به هرچه من نوشته ام شهادت می دهند،،


هرگز، منتظر” فرداى خیالى” نباش.

سهمت را از” شادى زندگى”، همین امروز بگیر.

فراموش نکن “مقصد”، همیشه جایى در “انتهاى مسیر” نیست!

“مقصد” لذت بردن از قدمهاییست، که برمى داریم!

.

.

چایت را بنوش!

نگران فردا مباش،

از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها.

(نیما یوشیج)


خدا همیشه آنلاینه

کافیه

دلت رو به روز رسانی کنی

اون موقع میبینی که در تک تک لحظات کنارتـــ بوده

و هست و خواهد بود

اگر دیدی خط ها شلوغه و حس میکنی جوابی نمیاد،

از پسورد”یا حسین” استفاده کن

خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب میده.

گاهی که حس میکنیم ارتباط قطع شده

مشکل از مخاطب نیست، دل ما ویروس گرفته


مردی در حالی که به قصرها و خانه های زیبا مینگریست به دوستش گفت: وقتی این همه اموال رو تقسیم میکردن ما کجا بودیم. دوست او دستش رو گرفت و به بیمارستان برد و گفت.: وقتی این بیماریها رو تقسیم میکردن ما کجا بودیم!!!! خدایا واسه داده ها و نداده هات شکر… اگه ارزششو داره اینو برای تمام اد لیستت بفرست.؛الهی!یک ذهن آرام….. یک تن سالم…… یک خواب شیرین…. یک خیال راحت… یک روز قشنگ….. یک خبر خوش…… یک خوشی از ته دل…. نصیب همه دوستای عزیزم کن


مادربزرگ می گفت :

هرگاه ستاره ای پر نور شود

آدمی به دنیا می آید

هرگاه ستاره ای سقوط کند

آدمی می میرد

شاید راست می گفت

اما …

ستاره ای آن دور دورهاست

گاه خاموش می شود

گاه سوسو می زند

آن ستاره منم

نه زنده اس

نه می میرد


از همان زمان کودکی هرکه را دوست داشتیم

وقت رفتنش که میشد

یا بی خبر میرفت یا با وعده ی دروغ برگشتنِ زود رهایمان میکرد ! که ناراحت نشویم

یا شایدم مانع رفتنش نشویم !

از همان کودکی به ما یاد میدادند آنکه دوستش داری رفتنش ناگهانی است

بی خبر است ، ما چرا نمیخواهیم این را یاد بگیریم ،

نمیدانم …


مثل خانه هایی که

چسبیده بهم همسایه یکدیگرند!

قلب های ما نیز در کنار همند

اما حیف که در زمانه ما

همسایه از همسایه خبر ندارد!

“نریمان ربیعی”


من به این زودی نخواهم گفت از احساس خود

وقتی از اول مسیر عشقمان معلوم نیست

تا اگر رفت، از غرورمن بماند چیزکی

تا بگویم: من که گفتم ان زمان معلوم نیست

هیچ کس هم پی نخواهد برد عاشق بوده ام

چیزی از این خاطرات بی نشان معلوم نیست

در دلم حتی اگر باشد کسی پنهان شده ست

از نگاهم هرچه می خواهی بخوان! معلوم نیست

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 25 / 11 / 1393برچسب:,ساعت 22:27 توسط Hossein Razipour, Amir Sohrabi| |

قالب : پيچك